loading...
سیــمـافــان | اس ام اس | عکس | دانلود
تبلیغات بنری






محصولات ویژه


---------------------------------------------------------------



---------------------------------------------------------------

آخرین ارسال های انجمن
حســــــیـن بازدید : 291 یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

داستان کوتاه/ديوانه ام نه احمق

دیوانه ام نه احمق

مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد.
هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و
آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد!!!

.

مرد حیران مانده بود که چکار کند.

تصمیم گرفت که ماشینش را همانجارها کند و برای خرید مهره چرخ برود.
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از ٣ چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی.

آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند.
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.
پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟

دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
محصولات برتر


---------------------------------------------------------------



---------------------------------------------------------------

درباره ما
Profile Pic
برای تماس با بخش مدیریت با آیدی یاهو زیر در تماس باشید. ID : Avar.shadi
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون راجع به وبلاگ چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 364
  • کل نظرات : 65
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 104
  • آی پی امروز : 57
  • آی پی دیروز : 49
  • بازدید امروز : 118
  • باردید دیروز : 225
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 449
  • بازدید ماه : 1,519
  • بازدید سال : 22,484
  • بازدید کلی : 541,818
  • فـروشـگاه